سه چرخه پسرم
سلام خاله جونا خوبید امرزو پسرم خیییییلی خوشحال بود اخه براش باباش سه چرخه خرید بجه ام نمی دونست چی کار کنه تند سوارش شد و دور اتاق چرخید و هی مگفت مثل ماشین بابایی می خوام بیغ ( بوق ) بزنم و هی بوقشو فشار می داد و با هر صدای بوق غش می کرد از خنده الهی فداش شم من تازه هی می رفت گوشه دیوار به قول خودش موتورشو و گاهی هم ماشینشو پارک می کرد ناهارشو رو سه چرخه خورد بعد من گفتم پسرم پاهاتو بگیر بالا ( چون هنوز پاهاش به رکاب نمی رسه )تا یه دور بزنیم با هم بعد که یه دور زدم بی چاره ام کرد چون دیگه نمی زاشت بشینم هی میگفت پاشو بریم یه دور بزنیم ای واااای چه غلطی کردم خلا...
نویسنده :
مینا
22:06